باز باران این ترانه
کودکی ها کوچکی ها
باز بازی باز فریاد
اززمانه داد وبیداد
باز لبخند باز گریه
اه وحسرت ازدل ما
کیش عشقم پرزدردم
باز ماتم مات خویشم
چشم ها را شسته ام
جور دیگر دیده ام
شسته ام دیده ولیکن
دل بباید شسته از من
سرعالم درهمین است
وارهان از خویشتن چشم
توبجوی درسیرت خود
خوی ادم رسم خاتم
تو بشو تکرارزینب:’(🌹
هستی ات ویرانه گر شد
وصل یار وعشق اوشو …
باز باران این ترانه
کودکی ها کوچکی ها
باز بازی باز فریاد
اززمانه داد وبیداد
باز لبخند باز گریه
اه وحسرت ازدل ما
کیش عشقم پرزدردم
باز ماتم مات خویشم
چشم ها را شسته ام
جور دیگر دیده ام
شسته ام دیده ولیکن
دل بباید شسته از من
سرعالم درهمین است
وارهان از خویشتن چشم
توبجوی درسیرت خود
خوی ادم رسم خاتم
تو بشو تکرارزینب
هستی ات ویرانه گر شد
وصل یار وعشق اوشو …
این بار هم گفتم از نباید گفته ها
نمیدونم کدوم حس میتونه ادم رو اروم کنه گفتن یا سکوت کردن بعضی وقتها باید خجالت کشید …
نه اینبارهم از گذشته باذوق تعریف کردم وبازهم دردم گرفت این همه بی دردی شایدهم قسی شده قلبم فقط خوب میدانم هیچ چیز حال دلم را خوب نکرده
این روزها دنبال کلامی نگاهی وشاید هم چیزی شبیه
خودم
ک در گوش دلم چیزی از
جنس توحضرت عشقرازمزمه کند
ازاین همه بیدردی عاصی شده ام
محبوبم …حالم ب بی تویی نمی گذرد خوب نیستم این روزها
راه نشانم بده
حال واحوال دلم بی تو خراب است خراب
جان مادر گذری بر سر این کم بنما
یوسفا دست کشیدی زخودت بحر همه
لیک خوابند همه خواب بیا
سر وسامان دلم بی تو ب ناچیزی رفت
دل نمانده است ب جز لکه ننگی تو بیا
قدم های سنگین نه از شرم وحیا ک تنها وتنهااز بار تلخ
گناه وکدام گناه بدتر ازرها کردن تو
حالم…. ک چ بگویم تمام حالاتم ب بی تویی گذشت میدانم خودرا ب نفهمیدن زده ام
حال ک چ گویم شکستگی دلت دلم را بدشکسته خرابی دلت خرابم کرده
میدانم چه کرده ام بادلت روی برگشتن ندارم …اجازه امدن میخواهد پای دلم:’(:’(😭
خدایم ب حق شکسته ترین قامت کربلا :’(فرج اقارابرسون